{{item.fa_name}}
جستوجوی دقیق برای معنی
زبان فرماندهی
در واژهنامه ترجمیک
متاسفانه جستجوی دقیق عین این کلمه یا عبارت، نتیجهای دربرنداشت.
معنی زبان فرماندهی, معنی زبان فرماندهی, معنی xfاj tckاjbid, معنی اصطلاح زبان فرماندهی, معادل زبان فرماندهی, زبان فرماندهی چی میشه؟, زبان فرماندهی یعنی چی؟, زبان فرماندهی synonym, زبان فرماندهی definition,
معنی بصورت مسند قرار دادن، مبتنی کردن، مستند کردن، گزار, مسند، خبر، مسندی، خبری، خبر دادن، اطلاق کردن ه
,
معنی Resistance
,
ترجمه Resistance
به فارسی,
معنی Adrenocorticotropic hormone
,
ترجمه Adrenocorticotropic hormone
به فارسی,
معنی screwcapped
,
ترجمه screwcapped
به فارسی,
ترجمه مقاله فارسی به انگلیسی
،
ترجمه مقالات انگلیسی